






خونه
این روزا همه اش مشغول اینور اونور رفتن دنبال خونه هستم. عجب کار مزخرف و پر دردسریه. البته ماشالا شرایط خودمم کم نیست: یه خوابه باید باشه (استودیو مستودیو حالیم نیست)، تو downtown و نزدیک دانشگاه باید باشه (انقدر نزدیک که بتونم پیاده برم، سابوی مابوی هم حالیم نیست) ، هم اطاقی و هم خونه ای هم نمیخوام، ساختمونش هم باید خوب و تر و تمیز باشه (وگه نه همینجا که هستم بقیه ی شرایط رو احراز میکنه، فقط ساختمونش قدیمیه و مسوول ساختمون آدمای مزخرفی هستند). قیمتش هم خوب نباید از اینی که الان میدم خیلی بیشتر باشه. نتیجه اش میشه متر کردن شهر توسط بنده و گفتگو های 5 دقیقه ای با دفاتر اجاره ی ساختمون ها که معمولا با گفتن "خوب لطفا کارتتون رو بدین باهاتون تماس میگیرم" از طرف من تموم میشه.
خلاصه دیگه تقریبا دارم بیخیال میشم. یکی دو تا شانس دیگه هست که تا آخر هفته دارم میبینم و اگر اونا هم نشن فعلا همینجا میمونم. انرژی رو میتونم روی حذف و نابودی manager های این ساختمون متمرکز کنم.

معمولا خدا با خرما يجا جمع نميشه ولي ميتوني مثل يه پروژه بلند مدت بهش نگاه کني. يعني الان بيخيال شي ولي چشو گوشتو وا کني پيدا ميشه!
agha manam downtown toronto donbale ye bach i studio i chizi migardam... rasti alan cheghar midi?
but u spent so much time painting this one!!!
I know, but I still have a lot of pain left ;)