خونه

این روزا همه اش مشغول اینور اونور رفتن دنبال خونه هستم. عجب کار مزخرف و پر دردسریه. البته ماشالا شرایط خودمم کم نیست: یه خوابه باید باشه (استودیو مستودیو حالیم نیست)، تو downtown و نزدیک دانشگاه باید باشه (انقدر نزدیک که بتونم پیاده برم، سابوی مابوی هم حالیم نیست) ، هم اطاقی و هم خونه ای هم نمیخوام، ساختمونش هم باید خوب و تر و تمیز باشه (وگه نه همینجا که هستم بقیه ی شرایط رو احراز میکنه، فقط ساختمونش قدیمیه و مسوول ساختمون آدمای مزخرفی هستند). قیمتش هم خوب نباید از اینی که الان میدم خیلی بیشتر باشه. نتیجه اش میشه متر کردن شهر توسط بنده و گفتگو های 5 دقیقه ای با دفاتر اجاره ی ساختمون ها که معمولا با گفتن "خوب لطفا کارتتون رو بدین باهاتون تماس میگیرم" از طرف من تموم میشه.

خلاصه دیگه تقریبا دارم بیخیال میشم. یکی دو تا شانس دیگه هست که تا آخر هفته دارم میبینم و اگر اونا هم نشن فعلا همینجا میمونم. انرژی رو میتونم روی حذف و نابودی manager های این ساختمون متمرکز کنم.

| | کامنت (4)

قورباغه 2

آقا ببینید من الکی حرف نمیزنم دیگه. نگفتم این دخترا بعضی هاشون مثل قورباغه هستند؟ حالا معلوم شد چرا دیگه.

... احترام بگذراید.

|

شاهکار

نمیدونم این مصاحبه ی بی بی سی با این آقای شاهکار بینش پژوه رو خوندید یا نه. اگه نخوندین تو رو خدا حتما بخونیدش.

اول اینکه من واقعا ناراحت شدم فقط 6-7 تا عکس ازشون در حالت های مختلف (با پاپیون، بدون پاپیون، با شالگردن گل گلی، با شال گردن سفید ، با کراوات، با پالتو تو جنگل، در حال اخم، با لبخند ملیح رو به دوربین، با لبخند ملیح رو به اونور، و با سیگار برگ) چاپ کرده بودند. به نظر من خیلی کم لطفی بود و باید عکس بیشتر میذاشتن از ایشون، اصلا تعجب میکنم چطوری حاضر شدن با این شرایط مصاحبه بکنند، البته خوب این از فروتنی شون هست، که اتفاقا کاملا تو مصاحبه خودش رو نشون میده. بعدش واقعا باید به خاطر وارد کردن (به قول خودش) "ژانر" لآتی ماب به موسیقی مردمی ما از ایشون تشکر کرد. واقعا سالها بود جای این "ژانر" تو موسیقی و اصولا فرهنگ و ادبیاتمون خالی بود.

در ضمن خوب شد که شاهکار جان، به عنوان نماینده بالحق قشر "تحصیل کرده ترین و روشنفکرترین ایرانی ها"ی جامعه اون حالتی رو که همه ی ما از دیدن فیلم فارسی های قدیمی، به خصوص فیلم های استاد وثوقی، بهمون دست میده رو توصیف کردند. واقعا که همونطور که گفتند یک خون جدیدی در رگهای آدم جاری میشه وقتی آدم فیلم های استاد رو میبینه. من که معمولا بعدش میرم انتقال خون و خون میدم.

خوشحال هم هستم که باز ایشون در "کمال فروتنی" فرمودند که دلیل مجوز گرفتنشون چی بوده. همونطور که توضیح دادند به خاطر اینه که خوب 24 سال درس خوندند و استاد دانشگاه هستند و خوب "دوستانشان" در وزارت ارشاد هم که خر نیستند، میدونند که اصولا موسیقی رپ به سالها تحصیل و کسب فضل احتیاج داره و الکی نیست. رپر های معروف هم مثل Jay Z, 50 Cents, Eminem و بقیه همه شون فوق دکترا دارند، کدوم رپر معروفی هست اصلا که از "یک جایی رد شده و اومده Rap خونده؟" من که کسی رو سراغ ندارم والا. خلاصه دلیل مجوز گرفتن ایشون هم همین بوده، و مسلما هیچ ربطی به خایه مالی ...مممم ببخشید یعنی همکاری با دوستای خوب و ارزشی تو ارشاد نیست. اصلا من که خیلی خوشحالم که ایشون داره با غرب زدگی مقابله میکنه. اسم مقدس انیبا (و اولیا البته) رو هم خیلی خوب کاری کرد از تو شعراش برداشت. اصولا مذهب براشون تقدس داره ... برای همین هم از اول اسم انیبا (و اولیا) رو گذاشته بودن تو آهنگا که این دوستای ارشاد رو آزمایش کنند، ببینند ایمانشون چقدر محکمه، که البته دوستانمون هم سربلند بیرون اومدند از این آزمون، خیال ما هم از این بابت راحت شد که برادرامون تو ارشاد بیدار هستند.

در ضمن خوب شد که ذکر کردند که این شادمهر دون پایه داره کارای ایشون رو میدزده، من که اینو شنیدم اصلا انقدر ناراحت شدم و جوش آوردم که باور نمیکنید. البته خودشون هم فرمودن، شاهکار جان رو میگم، بعد از اینکه این ماجرا رو فاش کردند، براشون اصلا مهم نیست اسمشون زده بشه یا نه. اصلا اسوه ی فروتنی هستند ایشون. شاهکار جان، باور کن ولی برای ما خیلی مهمه اسم قشنگت رو اون آهنگای زیبا باشه. اصلا این آهنگا جاش تو MTV و VH1 هست. شادمهر کیه اصلا؟ تو برای Radiohead باید آهنگ بسازی، ترانه بسازی. ما هم که الان فهمیدیم دیگه آهنگای شادمهر دزد رو گوش نمیکنیم.

دیگه چی؟ ماشالا مصاحبه انقدر پر هست که مطلب زیاده. این شعر شاهکار جان هم خداییش راه نداره ازش بگذرم، بایستی اینجا دوباره بنویسمش، وبلاگمون هم تبرک میگیره اصلا :

در زمستان نیاز دختر دستفروش به تن پنجره ها می کوبد. آه اما مردم شیشه هاشان بالاست. ... دختر از پشت چراغ از غم نان به کنار اتوبان آمده است ، او گرسنه است هنوز ، شیشه ها پایین و بوقها در هیجان. دختر دستفروش تن فروش است امروز ... سالها می گذرد ، دختری فرسوده روی یک نیمکت چوبی سرد کنج تاریک پلی می میرد ... مردمان می گذرند و به هم می گویند که زنی فاحشه بود ...
اصلا قدرت نهفته در اون "آه" رو حس میکنید تو خط دوم؟ خیلی زیباست. خداییش همیشه شاهکار جان "کلیشه شکن" بودند. اصلا یه مدت یادمه تبر به دست دنبال کلیشه میگشت فقط که بشکنه. ما که شیفته ی مکتب اش هستیم به مولا.

دست بی بی سی و مخصوصا خدای سلیقه، آقا بهزاد درد نکنه که واقعا برنامه های فرهنگیش حرف نداره.

خلاصه که شاهکار جان، دست پدر و مادر شما هم درد نکنه، واقعا که عجب درایتی داشتند و اسمی برات گذاشتند برازنده ی خودت. تنها یک اسم دیگه وجود داره که میتونست برازنده ات باشه، اسم انبیا و اولیا هم هست اتفاقا: جواد

| | کامنت (13)

ریشو

rish آقا من یه مدتیه میخوام ریش بذارم. میدونم هم بهم نمیاد. یعنی دخترا میگن نمیاد پسرا میگن میاد (از بدجنسی شونه دیگه، میخوان ما بیریخت شیم) ولی برام مهم نیست چون خودم حال میکنم باهاش ... برای تنوع یعنی. ولی لامصب مکافاتیه. یعنی هفته ی اول خوبه ... ته ریشه و با حاله ... تیریپ rugged . البته بماند که بایتسی هیکلت خدا باشه تا راگد اساسی باشی ... ولی هرچی، موضوع اون نیست اصلا. بدبختیش هفته ی دومه؛ برزخیه برای خودش. آدم ریشش نه اونقدر کمه که راگد باشه، نه اونقدر زیاده که ریش باشه، یه چیز ضایعیه این وسط. حالا اگه تو این هفته یه کار مهم داشته باشی ... چه میدونم یه مهمونی مثلا باشه یا با یه آدم درست حسابی قرار داشته باشی، ضایع است دیگه، باید بزنی بره. پس طوری باید زمانبندی کنی که هفته ی دومش آزاد باشه. من که چند دفعه است هی خراب میشه، یه چیزی اون هفته دوم پیش میاد که میزنمش. حالا هیچ کاری هم نداشته باشی، بازم ضایع است، مخصوصا اینجا. حالا ایران باشی میگی سگ خور، نصف آدمای دیگه مثل خودت کثیف و درب و داغونند. ولی اینجا که همه آدم حسابی و تمیز هستند، دیگه رسما میشی تروریست ... خلاصه که حالا ما دوباره داریم یه سعی میکنیم، ببینیم ایندفعه میتونیم دووم بیاریم یا نه.

زنده باد کاپیتان هادوک.

| | کامنت (1)

فوتبال

یک. اگه میخواین حالتون از فوتبال به هم بخوره، مخصوصا الان که بازی های شاهکار یورو 2004 داره انجام میشه، بازی ان تیم ایران رو ببینید، عجب چیز ضایعی بود به خدا.

دو. اصلا من نمیفهمم چرا ایران برد این بازی رو از عراق. حالا دوباره بریم فینال با سوریه که یه بار پریروز 7-1 بردیمش بازی کنیم که چی؟ جام تخمی و بی ارزش "غرب آسیا" رو ببریم؟ باید عمدا از عراق میباختیم که میرفتیم با اردن (که از ترسشون عمدا به سوریه باختن) بازی میکردیم تا لوله شون میکردیم. من که میگم اون خیلی مهم تر بود، هم از نظر روانی هم از نظر حیثیتی.

به هر حال ... زنده باد چک!

|

ریدمون

اینو شاید قبلا دیده باشین، من الان تو یکی از فوروم های ISP دیدمش. فروشگاه خوبی به نظر میرسه!!!!! (احتمالا تو دبی).

ridemoon.jpg

| | کامنت (2)

قورباغه

یه چیز مسخره ولی کاملا جدی. من مدتیه که خیلی از دختر ها رو شکل غورباقه (قورباغه؟ امان از دست این الفبای مسخره) میبینم. بی شوخی. فقط هم دختر ها. اونم نه همه شون. بعضی ها معمولی هستند ... یعنی میبینمشون انگار یک آدم دیدم. ولی بعضی ها رو میبینم یاد قورباغه میافتم ...یعنی صورتشون رو میگم... مثل صورت قورباغه ... و اصلا یه هو احساس میکنم یه قورباغه جلومه و قور قور میکنه و بعضی وقتها اصلا خنده ام میگیره یه دفعه ...

دخترا ... مثل قورباغه نباشید.

| | کامنت (3)

فارسی

حالا من فارسی ننویسم نمیشه؟

| | کامنت (2)

سوشی

sushi.jpg

من از طرفدارهای اساسی سوشی و غذای ژاپنی هستم. متاسفانه تو تورنتو اصلا سوشی خوب پیدا نمیشه ... اگر هم بشه به قیمت خون باباشونه. هر کی هم بگه نه بیخود گفته و مسلما سوشی خوب نخورده . خلاصه هر وقت میرم ونکوور بهترین فرصته که یه دلی از عزا (درسته؟) در بیارم و سر و تهم رو بزنین تو رستوران های ژاپنی هستم . خداییش هم سوشی ونکوور حرف نداره. هم به علت اینکه بغل اقیانوس هست ماهی ها تازه هستند و همچنین ارزون، هم بلد هستند چطوری درست کنند. مثلا میدونند رو California Roll نباید یه خروار تخم ماهی ریخت چون مزه ی ان میده. حالا تو بیا به این تورنتویی ها اینو بفهمون ... که بابا والا بلا کالیفرنیا رول انقدر تخم ماهی نباید داشته باشه ... نمیفهمن که ... به هر حال ... تو رو خدا اون Salmon Roll ها رو نگاه کنین .. دهنتون آب نمیفته؟ تازه هر چقدر بخواین میتونین بخورین ... (All you can eat) فقط برای 10-12 دلار ... به خدا صحبت سر گدا بازی نیست ...بحث سر غذای خوب با قیمت مناسبه ...

به هر حال اگه ونکوور رفتید از سوشی غافل نمونید. در ضمن تو ایران هم پارسال یه جا دیدم سوشی داشت. رستورام "مانسون" تو گاندی (پایین شوکا). نرفتم امتحان کنم، ولی از یارو پرسیدم مخلفاتشو مثل اون جلبک و این چیزا رو از کجا میارید؟ گفت هر هفته از ژاپن با هواپیما! حالا راست . دروغش با خودش ... اگه یه چمدون پول پیدا کردید یه سر شام برین اونجا ببینین چطوره.

| | کامنت (6)

اهم

اين وبلاگ فارسيمه که هيچوقت توش نمينويسم.

|