






یا ابل
دم رضا زاده گرم. خداییش بعید میدونم هیچ ایرونی با دیدن وزنه برداریش تنش مور مور نشد. لامصب انگار داره کاغذ بلند میکنه. ولی خوش به حال اونایی که از کانالهای خارجی رقابتهای وزنه برداری رو تماشا کردند، چون شنیدم خیلی گزارشگر ها تعریف و تمجید کردند و با ادا اطوار های رضازاده حال کردند.
من که بازی رو مستقیم از کانال 3 ایران دیدم - از رو اینترنت. و واقعا که عجب حالگیری بود. یعنی فکر نکنم هیچ تلویزیونی تو هیچ جای دنیا بتونه بعد از قهرمان شدن ورزشکارش با این تبهر حال همه ی مردم کشورش رو بگیره. فکرشو بکنید به محض اینکه طلا گرفت رضا زاده، شروع کردند به پخش کردن کلیپ سینه زنی و نوحه خوانی، با یه سری از تصویر های قدیمی رضا زاده که روش مونتاژ شده بود. خواهش میکنم اگه ندیدید مجسم کنید یه لحظه، سینه زنی !.
یه دوربین هم گذاشته بودن داخل و خارج خانه ی رضا زاده تو اردبیل. خارج خانه هم یک صفحه ی بزرگ گذاشته بودند و تصاویر رو به صورت زنده برای مردمی که اونجا جمع شده بودند پخش میکردند. ولی به قدری همه چیز محقر بود که آدم واقعا نمیدونست چی احساس کنه. همه چی سیاه، تاریک، کثیف. نه موزیکی نه هیچ چی (البته به جز همون نوحه خونی که لابد از تو اون صفحه بزرگ پخش میشد. مردم هم خوب شاد بودند ولی به جز بالا پایین پریدن کار دیگه ای نمیتونستند بکنند. طبیعتا همه هم مرد بودند. بعدش هم یه سری فشفشه رفت هوا که فکر کنم قرار بود آتیش بازی باشه. ولی همونش هم حتما خود مردم آورده بودند و در حد فشفشه های 4 شنبه سوری بود.
و بد تر از همه اینکه بالاخره مردم بیچاره لابد با همین هم کلی حال میکردند و شاید بیشترین حد خوشحالی همگانی بوده که تا حالا تجربه کردند. یک جشن سرد، تاریک و بی روح، نقطه ی عطف خوشحالی مردم یک شهر بزرگ بوده.
آخرش هم با فامیل و زن رضا زاده و شهردار و مقامات شهر که تو خونه ی رضا زاده جمع شده بودند مصاحبه کردند. صندلی که البته در کار نبود، همه دور هم رو زمین، خیلی ها فارسی هم بلد نبودند (مثل زن رضا زاده) و خلاصه همه نوبتی پیروزی رو به رهبر تبریک گفتند.
ولی خداییش همین رضا زاده به تنهایی کلی وجهه ی ایرانی ها رو تو دنیا برد بالا. همه ی مقاله هایی که خوندم مثبت بوده و کلی ازش تعریف کردند. این یکی هم تو سیاتل تایمز آخرش بود، یارو خبرنگار آمریکایی بقل ایرونی ها نشسته و کلی بهش حال دادند خلاصه.
این یکی از نیوزدی هم جالبه.

من تو ان بی سی دیدم دیشب. خیلی باحال بود. وزنه به اون سنگینی بالای سرش بود، داشت حرف می زد و می خندید.
خبرنگارها هم کلی خودشون رو کشتن براش. امروز هم جزو سه تا اتفاق مهم دیروز انتخابش کردن.
hahahaha, clipeh sineh zani o noheh khooni, ajab zedeh haali =D