rss feed atom feedxhtml validation css valitaion
balatarin do x do
فروشگاه آخرین عکس Lost in detail آخرین نقاشی Persian Vixen خداوندگاران sri لگوویزیون dancing Transformer watch

تبلیغ خیلی باحال سیتروئن. تقریبا 4.5 مگابایت. اگه طرفدار transformers هستید حتما نگاه کنید.

date

بازگشت

دو روز است که از مسافرت برگشته ام، ولی هر بار خواستم یه چیزی بنویسم به نظرم احمقانه و بی مورد اومد. در مقایسه با وضعیت داغونی که سر این زلزله به وجود اومده، یه جورایی هر چی دیگه آدم بنویسه احساس عذاب وجدان میکنه. ولی به هر حال زندگی ادامه داره و با ننوشتن چیزی درست نمیشه.

سفر خیلی خوبی بود. سه روز پیش یکی از دوستای خیلی خوبم با فامیل های بی نهایت مهربان و مهمان نوازش واقعا خوش گذشت. راچستر شهر نسبتا کوچیک و آرومی بود. این شهر، محل تولد شرکت کوداک و مقر اصلی اون و همچنین زیراکس هست و یک موقعی خیلی شهر موفق و پر رونقی بوده، ولی با خراب شدن وضع کوداک شهر هم که خیلی وابسته به این شرکت بوده از رونق افتاده.

ما هم این چند روز خلاصه انقدر غذاهای خوشمزه ی ایرانی خوردیم و از بودن با دوستان لذت بردیم که حد نداشت. صاحبخانه، آقای دکتر شاه محمد، یک پیانیست خیلی کار درست هم بود و یک گراند پیانو هم داشت. راستش از حدود 3-4 سال پیش تا به حال که پیانو رو ول کردم، هیچ وقت فرصت نشده بود طوری که میخوام و قطعاتی که دوست داشتم رو بزنم. تک و توک تو مهمانی ها و جاهایی که پیانو بود که مسلما نمیتونستم مثلا شوپن یا چایکوفسکی یا دبوسی بزنم مثلا، اونها رو درست هم بزنی مردم معمولا لذت نمیبرند چه برسه به من که بعد از این همه سال کلی نیاز به تمرین داشتم. خونه ی خودمون هم که در ونکوور میرفتم راستشو بخواین باز نمیتونستم بشینم درست و حسابی اون قطعات رو تمرین کنم، بیشتر به خاطر اینکه آپارتمان بود و خیلی زود احساس میکردم دارم اعضای خانه و همچنین همسایه ها رو با تمرین های خودم آزار میدم. در نتیجه همه اش یه سری قطعه های ایرانی که دوست هم ندارم ولی نیازی به تمرین ندارند رو همه جا میزدم.

ولی اینجا خانه بود، و صاحبخانه هم این کاره بود و من را هم تشویق به تمرین میکرد. مجموعه ی خیلی عالی ای از نت هم داشت. پیانو هم که عالی بود، خلاصه حسابی دلی از عزا در آوردم. البته بازم فکر کنم بچه ها رو آسی کردم و حد اقل دیگه حال همه شون از waltz of the flowers فکر کنم به هم خورده دیگه. ولی شاید برای اولین بار بعد از سالها واقعا لذت بردم از پیانو زدن و سعی میکنم تو دانشگاه برم یک اتاق تمرین پیدا کنم و هر از چندگاهی تمرین کنم.

سال نو هم با امیر و رامین همسفر و ناویگاتور عزیز رفتیم به یکی دو تا از کلاب های شهر. خلاصه در کل خیلی خوش گذشت و واقعا نمیدونم چطور تشکر کنم از امیر و همچنین فامیل های مهربانش.

Balatarin
برای دوستانتان بفرستید:
ایمیل شما:
comments


آقا همیشه خوش باشی...

نوشته شده توسط امير حسين در January 3, 2005 04:55 AM

Manam kheili delam vase piano zadan tang shode! tooy daneshgah ye ja hast ke mitunam beram bezanam vali badish ine ke unja ha nemishe ghashang tamrin kard chon mellat neshestan o daran relax mikonan zyad hoseleye dalang dooloong e kesi ke dare tamrin mikone ro nadaran! vali khob baz harchand vaght ye bar ye chizi ke baladam o mizanam ke hadeaghal az yadam nare! vali ghate'ye jadid nemitunam bezanam:(

نوشته شده توسط zerd در January 3, 2005 01:00 PM

ببين ميشه يه كاري هم براي اين فيلم اسكندر كرد كه اليور استون ساخته.من توي روزنامه شرق خوندم اونور يعني امريكا اعتراض كردند . به هر حال هنوز هم اين يوناني ها با اون تاريخ جعلي و اون جنگ ماراتن هرگز انجام نشده خودشون متولي تمدن ميدونن . اين عربها و يوناني هاي ادم شده زبونشون خيلي درازه . صد رحمت به مغولها كه تربيت شدن خودشون رو قبول دارن. كجاست شاپور ساساني كه پوز سه امپراتور روم به خاك ماليد.و ايضا رستم فرخ زاد و بابك و مازاريار و بهرام چوبين و رپيس علي دلواري و لطفعلي خان زند و همه سرداران ايراني كجاست شير دلي كز بلا نپرهيزد

نوشته شده توسط رضا در January 5, 2005 04:46 PM