






Football Undercover
امشب فیلم "فوتبال مخفی" رو در فستیوال فیلمهای مستند تورنتو دیدم. فیلم درباره سفر یک تیم فوتبال زنان آماتور آلمانی به ایران و انجام مسابقه اونها با تیم ملی زنان ایرانه. مثل خیلی فیلم های دیگه که مربوط به ایرانه، آدم موقع تماشاش کلی حس های مختلف رو تجربه میکنه. یه خورده نوستالژی (بیشتر برای کسایی که زیاد ایران نمیرن) از دیدن حال و هوای شهر و خیابونا، کلی خنده از دست آدمهای بی لیاقت و کج و معوج و رفتارها و کمبود هایی که همه جا تو ایران وجود داره، یه مقدار همدردی و احساس غرور نسبت به آدم های معمولی که دارن سعی میکنند به آرزوهای ساده ای که شرایط موجود ظرفیت برآورده شدن اونها رو نداره برسند. ولی بیش از همه، احساسی که تا مدت طولانی بعد از تموم شدن فیلم با آدم میمونه احساس شرمساریه.
راستی دقت کردین تو تمام فیلم های داستانی یا خبری یا اصولا هر گونه footage که از تهران میاد تو یه شات یه پیرمرد فضول با کلاه نمدی-مانند (بعضی وقتا پشمی) یه گوشه ای وایساده داره نگاه میکنه؟ باور نمیکنید؟ دفعه بعد به هر فیلمی که از ایران میاد با دقت نگاه کنید، اگر یه گوشه ای یکی از پیرمردان کلاه-نمدی-به-سر که ظاهرا تهران رو inflitrate کردن پیدا نکردید من خودم از این کلاها سرم میکنم و میرم با یه دختر آلمانی فوتبال بازی میکنم.

با درود بر شما
اين پيام چندان ارتباطي به مطلب شما ندارد از اين بابت پوزش مي خواهم اما از آنجائيكه كه سابقه وطن پرستي شما راشاهد بودم لازم دانستم اين خبر را اينجا
قرار دهم((تنها ۸ روز تا تجمع بزرگ ایرانیان
در مقابل سفارت امارات))زمان ((1387/2/10 ساعت 11))
آخه هر کی بیاد ایران از تفاوت هاش می خواد عکس بگیره. این پیرمردهای کلاه پشمی هم متفاوتن دیگه. کسی نمی یاد ایران که بگه مثلا ایرونی های سوار شتر نمی شن، حمام هم می رن گه گاه، بیشتر دخترهاشون با اینکه روسری سرشونه یه جوری آرایش می کنن که دخترهای غربی و شرقی وقتی دیسکو و بار هم می رن اینقدر به خودشون نمی رسن، اینا رو که خودشونهم دارن. سینه زنی، خونه خرابه، کلاه پشمی، ای بابا.