






همسایه
این همسایه بالایی های من، نمیدونم چه مرگشونه، چلاق هستند یا چی. هر روز یه چیزی از دستشون میافته زمین. بعد یه چیز هم نیست آخه، معلوم نیست چیه، انگار مثلا بیست تا تیله از دستشون میافته و همه جا پخش میشه. صد دفعه این تا حالا تکرار شده. منم این پایین فقط صداش رو میشنوم طبیعتا. یا مثلا کلی سکه میافته، چیزایی که پخش میشه و سر و صدای اعصاب خورد کن داره. حتی نصفه شب هم شده این اتفاق بیافته.
البته کلا قابل تحمله، فقط بعضی وقتا شاکی میشک میخوام بزنم به سقف که بابا، چلاق جان، آشغالاتو نمیتونی نندازی زمین؟ به هر حال دیگه بیست روز دیگه از اینجا میرم به خونه ی عالی جدید و از این سگدونی خلاص میشم.
(در ضمن اینو هم بگم که همسایه های این خونه البته خداییش خیلی خوب بودن، من چون قبلا شونصد تا همسایه بد داشتم میدونم. بد بختا با اینکه بعضی وقتا که دوستام میومدن پیشم هر شب دیگه صدای موزیک تا صبح بلند بود و چند تا مهمونی پر سر و صدا هم داشتم جیکشون در نیومده، با اینکه همسایه بقلی یه خونواده ی چینی هستن و این چینی ها معمولا هر چی میشه فوری میرن شکایت میکنند، اینا خوب بودن، ایشالا خونه ی جدید هم از نظر همسایه شانس بیارم .... راستی اون موقع که همه اش دنبال خونه بودیم خیلی جا ها که میرفتیم همه اش یا رو میگفت مثلا آره اینجا ساختمونش خیــــــــلی خوب و آروم هست و همه ساکت هستند، مثلا به عنوان یه پوئن مثبت. حالا نمیشد بهشون بگم بابا به خدا من دنبال ساختمون آروم نیستم چون خودم هم میخوام سر و صدا کنم!)

Pendar jan, Bebakhshid ke fingilisi minevisam, baayad zoodtar in barchasb-haaye Farsi ro begiram taa digeh raahat sham. Vali agha, man goftam az baalaa sedaa miaadaa!! Vali baaz ham khaily khoob boodan ke maa in hameh sar o sedaa kardim, va bichaareh-haa hichi nagoftand!