






روز خوب
عجب روز عجیب غریبی بود. راستشو بخواین مدت ها است که زیر استرس زیادی هستم، بیشترش به خاطر پروژه ی فوق لیسانسه که خیلی خوب پیش نمیره و اعصابم رو خورد کرده یه جورایی. به جز اون پروژه های غیر درسی خودم هم هست که هیچ وقت تمومی نداره و واقعا خسته ام کرده.
امروز ولی اولین روز خوب بعد از مدت ها بود. اول از همه دفاعیه ی یکی از هم گروهی ها بود. تنها دختر گروهمون بود (پارسال البته، امسال چند تا دختر جدید آمده اند). و تنها کسی هم بود که خیلی شبیه من بود: یعنی به رشته مان خیلی علاقه نداشت و بیشتر اهل هنر بود. خیلی هم طول کشیده بود تا فوق اش رو تموم کنه و خوب ظرف دو سال گذشته در گیر و دار کارهاش بودم. خیلی دوست داشتم که دفاعیه اش به خوبی پیش بره و واقعا هم خوب برگزار شد. سوالها رو خیلی خوب جواب داد و واقعا خیلی برایش خوشحال شدم.
خبر خوب بعدی این بود که فهمیدم نه تنها یک ماه بیشتر از اون موعدی که فکر میکردم برای فارغ التحصیل شدن وقت دارم، بلکه اگر از آن موعد هم بگذرم باز بدبختی ام از آنچه فکر میکردم خیلی کمتر است، و این خیلی خوشحال کننده بود.
بعد با یکی از بچه ها رفتیم مغازه ی کامیک فروشی Silver Snail، و به طرز ناباورانه ای نسخه ی سیاه و سفید انگلیسی "تن تن در آمریکا" را داشتند!!! تا آنجا که من میدانم Casterman فقط سیاه و سفید انگلیسی 3 داستان رو چاپ کرده: "تن تن در کنگو"، "تن تن در شوروی" و "تن تن در آمریکا". اون دو تای دیگه رو طی دو سال گذشته در کتابفروشی های دیگه همینطوری اتفاقی دیده بودم و خریده بودم، و فقط این رو نداشتم که پیدایش کردم.
دست آخر اینکه امشب شب پوکر بود. الان تقریبا دو سال است که با یه سری از بچه های دانشگاه بازی میکنیم، خیلی قبل از اینکه انقدر از تلویزیون اینجا مسابقات پوکر پخش کنند و همه گیر بشه شروع کرده بودیم. خیلی هم تفننی بازی میکنیم و در واقع فقط دلیلی است برای جمع شدن دور هم و بگو و بخند. هیچ کدامشان هم ایرانی نیستند، و شخصا بازی کردن با آنها رو بیشتر دوست دارم، چون با قوانین اصلی بازی میکنند (نه قوانین من در آوردی ایرانی ها) و در عین حال هیچ تعارفی هم با هم نداریم و خلاصه همه با هم راحتیم. شام که سفارش میدهیم هیچ کس تعارف بیخودی و الکی نمیزند و با هیچ کس مجبور نیستی گلاویز شی و هر کس سهم خودش را میدهد. اگر هم کسی پول خورد نداشته باشد یا به هر دلیلی ندهد هیچکس ناراحت نمیشود و طرف مثلا دفعه ی بعد یک جوری جبران میکند. در واقع دست و دل بازی ایرانی ها را تا حدی دارند، بدون تعارف های مسخره و اعصاب خورد کن.(نه اینکه همه غیر ایرانی ها اینطوری باشند، ولی این ها خوشبختانه اینطوری هستند.) به هر حال، من تا حالا طوری که بازی میکردیم اول شب خیلی میبردم ولی بعد کم کم حوصله ام سر میرفت و چون با پول نسبتا کم هم بازی میکنیم، دیگه raise های خرکی میکردم و آخر سر در مدت کوتاهی همه ی پول را میباختم.
این دفعه ولی از دو سه روز پیش به خودم گفته بودم که الکی بازی نمیکنم و امشب من میخواهم برنده باشم. خلاصه خواستن توانستن است و این چیزا و شانس هم یاری کرد و برای اولین بار بازی فقط یک برنده مطلق داشت و آن هم من بودم. پولش خداییش خیلی کم است و هفته ی بعد احتمالا دو برارش را میبازم ولی تو این دو سال هیچ وقت اینطوری نبرده بودم و برای همین (مخصوصا چون از قبل تصمیم گرفته بودم که ببرم) خیلی حال داد.
همه ی اینها ولی خداییش هیچ است اگر فردا صبح ایران به ژاپن ببازد. اگر ببریم ولی یکی از بهترین 24 ساعت چندین ماه اخیر را خواهم داشت.
امیدوارم که ببریم.

pas alan ke iran bord digeh zendegi harf nadareh, han?
:))))
THEN YOUR GREAT DAY HAS BEEN COMPLETED:)
بابا یه آرزوی بزرگتر هم میکردی فعلا سر دور هستی سریع یه آرزوی دیگر بکن
امیدوارم تمام امسال برات مثل این 24 ساعت بشه
مم میگم چیزه... تو چیزی کم و کسر داشتی بگو جون علی ها! یه وقت تو خوش شانسی بد نگذره. ایران هم که برد. ای کاش این پستت طولانی تر بود با این وضعی که داره پیش میره!
چگونه خواهم زيست ؟
ساده و طبيعي همچون پرنده اي نغمه خوان ، رها از دغدغه ِ حد و مرزدردنيايي بر اساس اعداد و ارقام
چگونه خواهم زيست؟
سبکبال و نغمه خوان در دنيايي که الهام و رويا پيشمرگ شعارهاي سياسي زمانه اند؟
چگونه خواهم زيست ؟
رها و بيکران در دنيايي بالاتر از سياهي ،اسير و مقهور اوزان و مقادير؟
Avvalan, tabrik-e faraavoon baraaye baazieh Iran o Japan. Dovvoman ke, khoob Poker tamrin konin va kholaaseh khodetoono aamaadeh konin ke daaram miaam!! Aslan ham taa'rof nadaarim. hahaha.. va nahaayatan, khaily khosh-haalam ke stress-e foghe-lisaans kam shod. Mokhles. (p.s. Zedbazi: ghavi)
مخلص