rss feed atom feedxhtml validation css valitaion
balatarin do x do
فروشگاه آخرین عکس Lost in detail آخرین نقاشی Persian Vixen خداوندگاران sri لگوویزیون dancing Transformer watch

تبلیغ خیلی باحال سیتروئن. تقریبا 4.5 مگابایت. اگه طرفدار transformers هستید حتما نگاه کنید.

date

بازگشت

بدترین اش همون اولیه که میرسی خونه. خوب حالا چی؟ چی کار کنی؟ حوصله ی باز کردن چمدون ها رو که اصلا نداری. حوصله ی حموم کردن یا خوابیدن رو هم نداری. اصلا مهم نیست چه کار کنی، مساله اینجاست که هر کاری بکنی به هر حال ناخوشاینده. بیست روزه که یک لحظه اش رو هم تنها نبودی و همه اش بهت خوش گذشته، یا با خانواده ی مهربان ات بودی یا با دوستات. حالا باید برگردی به روزمرگی، و حتی چیزی بدتر از آن.

* * *
پرواز پاریس-تورنتویی که قبل از پرواز من راه افتاد موقع فرود تو تورنتو دچار سانحه شد و آتش گرفت. اول اول که میخواستم بلیط بگیرم قرار بود با اون پرواز بیام و در نتیجه یک سری از دوستام اینجا فکر کرده بودند من تو اون هواپیما هستم و ظاهرا خیلی ناراحت شده بودند. از همینجا از همه ی آنها پوزش میخوام و تشکر میکنم (نمیدونم این جور مواقع چی کار باید بکنی؟). در ضمن تمامی سرنشینان پرواز قبل از من هم به طرز معجزه آسایی نجات پیدا کردند و هیچکس آسیب ندید.

* * *
ایران خوش گذشت؛ همون سیستم همیشگی: هفته ی اول مدام قسم میخوری این دفعه آخرین باره که میای ایران، از بس که از شلوغی و بی فرهنگی به ستوه میای. ولی بعد از اینکه بهشون کمی عادت میکنی، دیگه فقط محبت های خانواده و مسافرت ها و رفت و آمد با دوستا و اوقات خوش هست که به چشم میاد، طوری که آخرش همه اش میخوای چند روز اضافه بمونی، و چند روز دیگه، و چند روز دیگه.

* * *
زمانه ای شده. تو فرودگاه و هواپیما هر کاری میخواستم بکنم میترسیدم. با اینکه از شارل دوگل متنفرم از ترمینال جدیداش عکس های عالی میشه گرفت. ولی میترسیدم. فکر کن تازه از ایران اومده باشی و مشغول عکس برداری از شارل دو گل، چند ساعت بعد از اینکه هواپیمای ایرفرنس تو تورنتو دچار سانحه شده!
یا میخواستم کتاب "سلاخ خانه ی شماره 5" که دوستم بهم داده رو بخونم. حالا فکر کن جلد کتاب یه پرچم آمریکاست که به جای ستاره ها از سواستیکای نازی ها استفاده شده و روی آن هم عکس آدمیه که به دار آویخته شده. فکر کن بغل دستی ات ببینه داری همچین کتابی میخونی، اونم به فارسی. فرق فارسی و عربی رو هم که اینا نمیفهمن (بفهمن هم فکر نکنم براشون هیچ فرقی داشته باشه)، دیگه رسما فکر میکنه داری دستورالعمل جیبی جهاد بن لادن رو میخونی؛ اون رو هم گذاشتم کنار.
اومدم یه چیزی بنویسم رو کاغذ برای وبلاگم (کاری که هیچوقت نکردم)، بعد از اینکه نگاه های چپ چپ بغل دستی ام رو دیدم فهمیدم اونم مورد داره. فکر کنم تند و تند به فارسی رو کاغذ مطلب بنویسی، یارو رسما فکر میکنه داری وصیت نامه ی قبل از عملیات انتحاری ات رو مرقوم میکنی.

خلاصه خیلی بد بود. در ضمن لعنت بر شارل دوگل با اون صندلی های دسته دار کثیف اش که به هیچ وجه نمیتونی دراز بکشی روشون.

* * *
عکس های خیلی خوبی از ایران گرفتم. هفته ی آخر به صورت ضربتی یه مسافرت دوروزه ی اصفهان رفتم با دوتا از دوستا که عالی بود. عکس هاش رو از فردا میذارم تو فتوبلاگ، البته باید اول مساله ی کمبود فضام رو حل کنم. حوصله - و وقت - انتقال به هوست جدید رو ندارم، و هزینه ی خریدن فضای اضافه از هوستی که دارم هم به طور نامعقولی بالاست. حالا یه کاریش میکنم.

* * *
دیگه همین. بهتره برم شروع کنم به عادت کردن به اینجا.

Balatarin
برای دوستانتان بفرستید:
ایمیل شما:
comments


shoroo kon be adat kardan ...

نوشته شده توسط كرم دندون در August 3, 2005 10:43 PM

اینقدر سخت نگیر...توکه تو کلهء بغل دستیت نیستی بدونی داره چی فکر میکنه!!!یکی از دوستای منهم یه جورایی سخت گیره...چند وقت پیش داشته توی تراموا با تلفن دستیش به فارسی صحبت میکنه که میبینه یک خانمی بروبر نگاهش میکنه...اینقدر دست و پاشو گم میکنه که سریع تلفنشو قطع میکنه و بعدش میره به سمت خانومه و میپرسه چرا شما اینجوری به من نگاه میکنید؟ چون خارجیم؟خانومه هم میگه نه چرا اینطور فکر میکنید؟من فقط کنجکاو شدم بدونم این چه زبونی است که اینقدر ملایم و هارمونیک است...

نوشته شده توسط Niosha در August 4, 2005 02:28 AM

برای عکس ها چرا از فليکر استفاده نمی کنی؟ ماهی 20 مگ مجانی می تونی عکس آپ لود کنی. تازه کلی هم باحاله. کلی هم آدم های باحال توش هستن!

نوشته شده توسط خورشيد خانوم در August 4, 2005 05:14 AM

what feeling is that, the first days after returning from iran; terrible, terrible. one major difference between US and home, iran for me is that in here i feel a lot of pressure on me eventhough things are going much smoother in here. in iran im so relaxed and laid back. did u feel the same?

نوشته شده توسط ali در August 4, 2005 07:38 PM

خورشید، راستش در مورد فلیکر فکر کرده بودم. ولی نمیخوام برای عکس هام وابسته به یک سرویس خارجی باشم. اگه فلیکر یه روزی یه چیزی اش بشه همه ی عکس هام هم نابود میشن، برای همین ترجیج میدم همه شون local رو سرور خودم باشند.

Ali, yes i feel the same but keep in mind I have never really lived in Iran, so everytime I have gone back it has been for vacations, so it's natural to feel more relaxed, I'm sure things are different if you actually live there.

نوشته شده توسط legofish در August 5, 2005 08:58 AM

به نام کوروش و داریوش و به نام کیخسرو و میدیا
هموطن اگر به تمامیت ارضی ایران معتقدید اگر مخالف نغزآشکار حقوق بشر هستید اگر ایرانی بهتر برای هر ایرانی را آرزو میکنید در اعتراض مدنی وبلاگ نویسان کرد به سرکوب و کشتار مردم بی دفاع کردستان ایران شرکت نمایید دست شما را پیشا پیش میفشاریم.
جمعی از وبلاگ نویسان کردستان ایران
وعده ما روز یکشنبه هفت جولای با تغییر نام وبلاگها به زنده باد کردستان ایران

نوشته شده توسط kurdishblog در August 6, 2005 04:07 AM