






درزدن، آلبینونی، آداجیو
تلویزیون خیلی کم نگاه میکنم. دیروز تلویزیون روشن بود. کانالها را داشتم عوض میکردم. به کانال استانی انتاریو (TVO) رسیدم. صحنه های واقعی و بی نظیر از فضانوردان در فضا را نشان میداد، و موسیقی رؤیایی روی آن پخش میشد. جملات معروفی از فضانوردان هم روی صفحه نوشته میشد.
موسیقی را بارها قبلا شنیده بودم. برنامه را هم یادم آمد قبلا دیده ام. برنامه نیست، در واقع "زمان-پر-کن" چند دقیقه ایست که وقتی نیاز به کشتن دقایق پایانی ساعت دارند، آن را پخش میکنند. همانگونه که در ایران تصاویر گل و دشت پخش میکردند. ولی شاید این تصاویر چند دقیقه ای با موسیقی زیبای روی آن بهتر از هر برنامه ای باشد که این کانال پخش کرده. منتظر شدم تا شاید آخر سر نام قطعه را بنویسد، ولی خبری نشد. فقط اسم برنامه را نوشت: فضانوردان.
به اینترنت رجوع کردم، ولی طبیعی بود هیچ اطلاعاتی از این برنامه ی چند دقیقه ای کوچک استانی در شبکه ی جهانی پیدا نمیشد. به وبسایت تلویزیون انتاریو رفتم و برای روابط عمومی پیغامی فرستادم. اسم برنامه را گفتم و اسم قطعه را جویا شدم.
دقایقی پیش جواب محترمانه و دوستانه شان را دریافت کردم:
پندار عزیز،
از اینکه برای تلویزیون انتاریو نامه نوشتی متشکریم.
موسیقی تصاویر فضانوردان این است: جیازوتو - آداجیو در سل مینور، توماس آلبینونی.
با احترام
پیدا کردن قطعات کلاسیک در اینترنت نمیتواند کار سختی باشد. گوگل مشکل گشا، چه دانی از آداجیوی جیازوتو؟
از قرار روزگار، اولین نتیجه ی معنی دار متعلق به وبلاگ وبلاگنویسی ایرانی است. عجیب نیست که قطعه ای به این شاهکاری، داستانی جالب نیز داشته باشد:
جیازوتو، موسیقیدان معاصر ایتالیایی، پس از جنگ جهانی به درزدن میرود تا بیوگرافی آلبینونی، هموطن خود را تکمیل کند. کتابخانه ی شهر نابود شده ی درزدن بسیاری از قطعات آلبینونی را در خود جای داده بود. اکنون همه ی آنها از بین رفته. در میان آوار، آداجیو صفحه ای از نت متعلق به آلبینونی پیدا میکند. چند خطی بیش نیست. جیازوتو این چند خط را برمیدارد و آداجیو را از آن میسازد. قطعه ای که بر شالوده ی موسیقی آلبینونی بنا شده، ولی احتمالا آلبینونی اگر آن را میشنید نمیتوانست تشخیص دهد که مال خود اوست.
داستان تکان دهنده ای بود، ولی هنوز خود قطعه را پیدا نکرده بودم. باز از قضا تنها جایی که قطعه را داشت، وبسایت ایرانی هارمونی تاک بود. فقط سه قطعه در آنجا هست، یکی از آنها همین بود.
یاد درزدن افتادم و کتاب "سلاخ خانه ی شماره پنج"، کتابی که دوستم در ایران برایم خرید و نصف اش را در فرودگاه هنگام بازگشت خواندم و بقیه اش را تا امروز فراموش کرده بودم بخوانم.

اتفاقا بخشی از این این آهنگ رو در ایران هم تلویزیون پخش میکرد. معمولا به عنوان جایگزین موزیکهای آغازین برنامههای مختلف در ایام «عزاداری»ـ.
من هم قبلا این قطعه رو شنیده بودم ولی نتونسته بودم اطلاعات کاملی تزش به دست بیارم چون اسم کاملش رو نمیدونستم.
اما موفق شده بودم چند اجرا ازش پیدا کنم که یکی با آواز بود.
یک آهنگ هم که سارا برایتمن خونده با همین تم.