






مشاهدات
یکی دو تا مشاهده کوچیک از رفتار ایرانی ها دارم که برای خیلی make sense نمیکنه. اول اینکه چطور آدمهایی که در شرایط حضوری، مثلا وقتی در یک اتاق هستند، انقدر تعارف تیکه پاره هم میکنند و با هم (دست کم به ظاهر) مهربان هستند، به محض اینکه پشت فرمان مینشینند تمام تعارفات و مهربانی ها یادشون میره و همون دونفری که یه ساعت جلوی در میگن "اول شما" امکان نداره تو خیابون به هم راه بدن. ظاهرا ماشین جای کافی برای "فرهنگ" و تعارفات نداره و قبل از سوار شدن راننده همه اونها رو باید بریزه دور.
نکته دیگه اینکه هر تاکسی ای که سوار میشم راننده اش یک ساعت از بد رانندگی کردن بقیه ناله میکنه و اینکه چطوری به اینها گواهینامه داده اند، ولی خودش از همه وحشیانه تر و بی توجه تر رانندگی میکنه، این هم خودش آخر آیرونی است.
عکس العمل بیشتر کسایی که مثل من فکر میکنند و از این نابسامانی فرهنگی رنج میبرند اینه که امیدی برای بهتر شدن اوضاع نمیبیند. من هم با اینکه تا حدود زیادی همین عقیده رو دارم و میدونم چیزهایی هست که واقعا نمیشه درستش کرد، در عین حال ترجیح میدم فکر کنم که هنوز در یه سری موارد امید برای بهتر شدن اوضاع هست، وگرنه یا آدم باید کلا قید ایران رو بزنه، یا اینکه افسرده بشه. مثلا یکی از چیزایی که مایه امیدواری هست اینه که مردم واقعا بستن کمربند رو رعایت میکنند و بهش عادت کرده اند، کمتر کسی رو میبینم که کمربندش رو موقع رانندگی نبسته باشه، در حالی که همین چند سال پیش بستن کمربند مثل فحش بود. کلا اگه زور و جریمه های بالا در کار باشه مردم وادار میشن و کم کم عادت میکنند و تنها راه اش همینه. توسری.
* * *
امشب جناب آقای تبرمرد رو ملاقات کردم و بسیار مستفیذ (درسته؟) شدم. جالبه که از پارسال در ایران و تورنتو با اینکه چند بار سعی کردیم نشد که همدیگر رو ببینیم. یک نفر دیگه هست که برای بار اول قراره ببینم و اون یک "پندار" دیگه است! در واقع اولین پنداری هست که میبینم و هنر میخونه و با کارهاش هم حال میکنم.
* * *
در مدت کوتاه باقی مانده در ایران حتما میخوام یه شیراز برم. یک بار چند سال پیش رفتم ولی امسال میخوام برم و عکس بگیرم، امیدوارم که مساله ای پیش نیاد و همسفرها هم ناسازگاری نکنند و هفته دیگه بتونم برم.
* * *
یکی از کارهای مفید دیگه ای که دارم انجام میدم جمع کردن طرح ها و موتیف های ایرانی است. تابه حال چند تا کتاب پر از طرح های ایرانی گرفتم. کلا هدف اصلی من تو کارهای طراحی برای مشتری های ایرانی (و برای خودم) اینه که هر چه بیشتر از نشان ها و طرح های سنتی ایرانی استفاده بکنم ولی در یک قالب مدرن و غیر کلیشه ای. از این نظر که آرشیو طرح هام رو چند برابر کرده ام خوشحالم.
* * *
در ضمن رو یک سری طرح های جدید برای فروشگاه هم دارم کار میکنم و بیشترش آماده شده. تم بعدی فروشگاه طرح های retro یا مدل قدیمی ایرانی خواهد بود. خودم نسبتا هیجان زده ام چون مدت هاست به فکر این کار هستم. پس مغازه رو هر از چند گاهی چک کنید.

مستفیض درست است. از ریشه ی فیض مثال:
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می کرد
با سلام.
ثبت نام جشنواره کانون فیلم و عکس پلی تکنیک آغاز شد. کلاس هایی با حضور اساتیدی چون فرزاد موتمن، مهران مهاجر، اردشیر عالمی، مازیار اسلامی، محمد تهامی نژاد و... همچنین پخش و نقد فیلم به صورت هفتگی. لطفا لینک بدهید.
http://filmphoto.blogsky.com/
اصلا این تاکسی ها جزو ناب ترین سوژه های فرهنگی هستند.
هر راننده تاکسی یک بازیگر عالی بالقوه است.
آقا در راستای کار مفیدی که انجام میدی سی دی نقش و نگار رو هم بگیر. من تو پایتخت و چند جای دیگه دیدمش.
دکتر جان، به پندار دیگه که قراره ببینی بگو علی سلام رسوند!!! ازش هم بپرس من از کجا می شناسمش برات جالب خواهد بود
سلام من دانشجوی گرافیکم و موضوع پروزم موتیف و نقش مایه هاست اگه ممکنه کمکم کنید و منابع ی را که پیدا می کنید برایم ارسال کنید
ممنون