






دوبلاژ
دو مرد روی صندلی مقابل چند مانیتور نشسته اند. روبرویشان دستگاه های تصویری که به نظر میایند از سالهای ۱۹۶۰ به جا مانده اند به چشم میخورد.
مرد چاق: کوپن برنج دیروز میدادند گرفتی؟
کچل: آره بابا بعد از کارم دو ساعت تو صف برنج معطل بودم.
مرد چاق: مرد حسابی دفعه پیشم که بهت گفتم. ممد آقا با من آشناست اگه به من بگی لازم نیست تو صف وایسی.
کچل: (دستی به سبیل میکشد و به جعبه کنار میز اشاره میکند) اینا چین؟
چاق: هیچی بابا اینا هم هی کار بره ما درست میکنند. یه سری کارتون جدیده باید شروع کنیم دوبله
کچل: لهستانی؟
چاق: نه، مثینکه ژاپنیه.
کچل: پس کار حمیده.
چاق: حمید که برگشته ژاپن!
کچل: (با تعجب) شوخی میکنی؟ هفته پیش دیدمش که.
چاق: آره، پریروز رفت.
کچل: ای بابا، پس بیچاره شدیم که.
چاق: نه بابا خودمونم میتونیم ترتیبشو بدیم. من یه خورده شو نگاه کردم اصلا سخت به نظر نمیاد، معلومه چی به چیه. تازه مگه فک میکنی حمید چقد ژاپنی بلد بود؟ خدا میدونه چقدرشو از خودش در میاورد.
کچل: بذار ببینیم چیه حالا؟
چاق یکی از ویدیو ها را از جعبه در میاورد و در ویدیو میگذارد، کارتون از یکی از مانیتور ها شروع به پخش میشود
کچل: هه هه، اینا چه بامزن، چی هستن ؟ سنجاب ؟
چاق: نمیدونم والا، مثکه سمور ممورن
همان اتاق، بیست دقیقه بعد
چاق: میبینی؟ گفتم که کار خیلی سختی نیستش
کچل: آره، ببین این سه تا که معلومه با هم دوستن، اون دو تا هم آدم بدا هستند. اون یارو هم بابای این یکیه دیگه.
چاق: آره. پس میخوای بزنیم از اول شروع کنیم دوبله رو؟
کچل: نه بابا بذار فردا دیگه، امروز کلی کار کردیم.
چاق: باشه، پس بذا حد اقل اسم این شخصیت ها رو در بیاریم.
کچل: (با بی حوصلگی) باشه. اینا که معلوم نیست چی دارن میگن به همدیگه، به هر حال هم که اسماشون ژاپنیه، بهتره خودمون اسم براشون بذاریم.
چاق: موافقم.
کچل: ببین اون توسی رنگه که معلومه خرسه. از قیافه شم معلومه که خیلی مهربونه.
چاق: آره آره، خرس خیلی مهربونیه.
کچل: پس اسمشون میذاریم خرس مهربون.
چاق: عالیه.
کچل: نوکرتم. اون دختره چی؟ دوست دختر اون پسره است مثینکه
چاق: آره مثینکه. ببین دختر که هست، کوچولو هم هست، چطوره اسمش رو بذاریم دختر کوچولو؟
کچل: دختر کوچولو که زشته ... من میگم اسمشو بذاریم خانوم کوچولو
چاق: والا دختر کوچولو به نظرم بهتره، ولی راس میگی شاید گیر بدن. باشه همون خانوم کوچولو.
کچل: خوب اون یکی آدم بده چی؟ روباهه مثینکه. روباه مکار خوبه؟
چاق: اون که پینوکیو بود. نه بابا خوب نیست. ببین یارو داره شیپور میزنه.
کچل: شاید شغل اش شیپورچیه.
چاق: نمیدونم والا، تو این ۱۰ ثانیه که داشت شیپور میزد.
کچل: میگم دیگه، یارو معلومه که شیپورچیه، اصلا شاید آدم مکاری هم نباشه، قسمت های دیگه اش رو ببینیم شاید آدم خوبی باشه اصلا.
چاق: الان که حوصله ندارم قسمتای بعدی اش رو بذارم. میگم همون شیپورچی بذاریم اسمشو خیالمون راحت.
کچل: بسیار خوب. دیگه کی مونده؟ اون یکی خرسه چی؟
چاق: کدوم؟ قهوه ایه؟
کچل: آره، خرس قهوه ایه.
چاق: خرس قهوه ای دیگه.
کچل: آره بابا میگم همون خرسه، دور گردنش نانچیکا داره.
چاق: بابا جان میدونم کدوم رو میگی، منم گفتم اسمش رو بذاریم خرس قهوه ای. خرس که هست، قهوه ای هم که هست.
کچل: آهاااا، بابا انیشتین.
چاق: از خرس مهربون که بهتره.
کچل: باشه بابا (ساعت اش را نگاه میکند) ساعت چهار و نیمه میخوام زودتر برم خونه، همون خرس قهوه ای. اون پسر و پدره هم زود اسم بذار بریم دیگه.
چاق: هه هه ، اینجاشو ببین پسره شیرجه زد تو رودخونه دختره رو نجات بده.
کچل: گفتم که دوست دخترشه. عجب پسره کله خریه. من آرزومه عیال بیافته تو رودخونه.
چاق: (بلند میخندد) آره، خوب کله خره. ولی شجاع هم هست. از غرق شدن نمیترسه. پسر خیلی شجاعیه.
کچل: آره، پسر شجاعیه.
چاق: اون یارو هم بالای تپه وایساده همون پدره هست دیگه. واقعا از داشتن پسر به این شجاعی باید افتخار کنه.
کچل: آره، پدر یک پسر خیلی شجاعه، کاش رضای من اینطوری بود.
چاق: پس اسم این دو تا رو چی بذاریم؟

شاهکار بود.
ahhh nicely done :) jambalaya
عالي- دمت گرم
Brilliant!
خیلی باحال بود.
فقط میخوام یک انتقاد کنم ... این تی شرتهای چاپی خیلی خیلی قشنگ و با سلیقه طراحی شدن فقط کاش چاپش کمی با دوام تر بود. تیشرت من از 2 بار شستن در نیامد.
سلام. خوشحال مي شم به ام سر بزني. از عكس هات هم خوشم مي آد.
برای بیننده علاقمند به دونستن اصل اسامی:
http://forum.sarmaye.com/showthread.php?t=3064
البته من اسمهایی که اینجا گفته شده رو توی گوگل پیدا نکردم جای دیگه
خیلیییییی عالی بود!
سلام .خسته نباشید ...جالب بود..یه کم خنده دار...یاد فیلم ای که این چند روز قبل پخش شد به نام روزی و روزگاری در آمریکا ...
خداییش یه فیلم جدید بود که حتی یه ذره ربط نداشت به اون چیزی که تو نسخه اصلیش دیده بودم نبود ...دمشون گرم ..البته شما هم نیز....
سلام
دوست عزیز خواستم بگم به خاطر کشتارهای زیادی که تو نوار غزه اتفاق می افته می خوام یک بمب گوگلی بسازم
گفتم اگر بشه من رو راهنمایی کنی واقعاً ممنون می شم
اگر هم که بتونی کمکم کنی که چه بهتر
موفق باشی
فوق العاده بود، یه عالمه خاطراتمو زنده کرد.
بچه بودیم حالیمون نبود ...
کل قصه با یه درجاتی تفاوت واقعا واقیت داره !!
سلام .حال و احوالتون ایشالله خوب باشه ؟؟میگم چرا آپ جدید نمیکنید ...هی سر میزنم همین یکی هست ....انتظار خیلی چیزها رو دارم لطفا شما هم من رو منتظر نزار ....تا دفعه بعد
salam . ziba bud . mitunam ye soal beporsam ? shoma dar murede nevisande webloge www.smilylife.persianblog.ir(همه شعر شد) chizi midunid ? age adrse web jadideshun ro darid baram commant bezarid mamnun misham . dar panahe hagh
jaleb bud, On hamide ke mondegar shud,rasi nemidunid in tadvin mojadade "Oshin" ya "Salhaye dor az khane" ru kei injam dad ke az ye Japanese Geysha" be in ostureye zaman tabdil shud, Asghar ham ke raft korea, majbur shudan "Javaheri dar ghasru" ba in ravesh jam kunan, ke ingari javab dad. "Na ghulam"
من همیشه برام سوال بود چرا اسمش پدر پسر شجاع بود حالا فهمیدم !!!
خیلی عالی بود
خیلی خندیدم ... مرسی ...
عالی بود.یه سوال داشتم چگونه میتوانیم بدون اینکه رشته هنر باشیم وارد کار دوبله شویم؟
با تشکر